نقش یهودیان جدیدالاسلام در گسترش بهائیت
يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۸، ۰۹:۵۲ ق.ظ
در باره اهمیت بهائیان برای رژیم اشغالگر صهیونیستی، از همان ابتدا وابسته سفارت دولت اشغالگر قدس در اروگوئه سخنی دارد که در نوع خود جالب توجه است. ابراهام ساریوس وابسته سفارت اسرائیل در سال 1340 گفته است: «در اسرائیل گروه کوچکی از بهائیان وجود دارند که اکثر آنها ایرانی هستند، اگر چه این عده از 250 نفر تجاوز نمی کند، مع ذلک در اسرائیل اهمیت و مقام فوقالعادهای دارند».
در همین رابطه، در تاریخ 4 بهمن 1349 ساواک در گزارشی به نقل از فریدون رامشفر یکی از بهائیان ایرانی می نویسد: «دولت اسرائیل آنقدر به بهائیان خوشبین است که در فرودگاه خود، احبا [بهائیان] را بازرسی می کنند و وقتی رئیس کاروان به پلیس اظهار می دارد: «اینها آنها هستند»، حتی یک چمدان را باز نمی کنند ولی مسافرین را حتی کلیمی ها را بازرسی می کنند، بطوری که یک کلیمی اعتراض کرده بود، چرا ایرانی ها را بازرسی نمی کنند و ما را که اینجا موطنمان هست، مورد بازرسی قرار می دهید؟»
در مقابل بهائیان نیز بطور معمول به اسرائیل وفادار ماندهاند. آنها در رژیم پهلوی به مدد شخص هویدا تا بالاترین ردههای حکومتی صعود کرده بودند، نه تنها از سرمایه خود، بلکه از اعتبار مقام و جایگاهی که داشتند، به نفع صهیونیستها خرج کردند.بهائیانی چون ارتشبد فریدون جم، سپهبد عبدالکریم ایادی، سپهبد خسروانی، حبیبالله ثابت پاسال، عباس آرام و سپهبد علی محمد خادمی در دوران پهلوی کم به سود اسرائیل نقش آفرینی نکردهاند.
شاید ذکر تنها یک مورد از حمایتهای بهائی ها از رژیم اشغالگر قدس که هنوز نیز ادامه دارد، کافی باشد تا به عمق این دوستی دو جانبه و پر منفعت پی ببریم. ژوئن 1967 یعنی در خرداد سال 1346 سومین جنگ میان اعراب و اسرائیل در گرفت و به شکست ارتشهای عربی منجر شد. در این تهاجم که به جنگ شش روزه شهرت یافت، بخش وسیعی از اراضی اسلامی مانند صحرای سینا، ارتفاعات جولان، کرانه باختری رود اردن و بیت المقدس به اشغال صهیونیستها درآمد.
بهائیان در خلال این جنگ برخلاف شعارشان مبنی بر «صلح جهانی، به جای محکوم کردن صهیونیستها بعنوان «آغازگر جنگ و متجاوز» در عمل همه گونه حمایتی را از آنها کردند. گزارش ساواک در تاریخ 1346/5/10 نشان می دهد که در این تاریخ مبلغی در حدود 120 میلیون تومان که آن زمان پول بسیار هنگفتی بود، بوسیله بهائیان ایران جمع آوری شد که به ظاهر برای بیت العدل در حیفا ارسال شود. ولی منظور اصلی آنها از ارسال این مبلغ، کمک به ارتش اسرائیل بود. ساواک در ادامه می افزاید: «مقدار قابل ملاحظهای از این پول بوسیله حبیب ثابت [بهائی یهودی تبار] متعهد و پرداخت شده است».
در مجموع می توان این طور گفت که انگلستان از همان ابتدا می دانست که چگونه اهدافش را در رابطه با این فرقه هدایت کند و با تزریق آرمانهای صهیونیست به کالبد بهائیت از آن به نحو احسن استفاده کند. اکنون با این همه نقش و اهمیت بهائیت برای انگلستان چگونه می توان از نقشی که براون در حیات بهائیت بازی کرد، به سادگی گذشت؟ آیا باز هم می توان ساده لوحانه تصور کرد که ادوارد براون تنها یک مستشرق و علاقهمند به زبان پارسی بود؟! خیر! به یقین او یک مستشرق نبود، براون در تمام دورانی که سنگ ایران را به سینه می زد همانند یک دانشمند اما وفادار و عامل سیاست استعماری به وطنش عمل کرده است. دانشمندی که در عین خدمات به ظاهر ادبی به ایران هرگز نتوانست در سیاست، خارج از اصول انگلستان عمل کند، برخی چون عباس نصر سیاست براون را اینگونه تعبیر می کنند: «... تا آنجا که نوشتهها و گفتههای براون را دیدهایم سخن او این بود که نباید انگلستان و روسیه بر علیه ایران متحد شوند و این سیاست ادوارد گری را به نفع حزب جرج کرزن... تقبیح می کرد. چرا که خود او نیز دوست و یاور کرزن، وزیر امور خارجه پس از ادوارد گری بود و در واقع به اجرای سیاستهای کرزن علیه گری در باره ایران هم می پرداخت».
نمونههای فراوانی از گرایش یهودیان جدیدالاسلام به فرقه بهائی گری و بابی گری وجود دارد. آنها از این راه نه تنها خود به گسترش بهائیت کمک کردهاند؛ بلکه در این رهگذر از چتر حمایتی انگلستان برخوردار شده و به اهداف سیاسی خود دست یافتهاند.
به عنوان مثال اولین کسانی که در خراسان بابی شدند، یهودیان جدیدالاسلام مشهد بودند، که در سال 1210 شمسی حدود دو هزار نفر گزارش شده است. این جمعیت بی آنکه هیچ فشاری بر آنها باشد، کمی پیش از آغاز ادعای علی محمد شیرازی دسته جمعی مسلمان شدند و کدخدای آنها به نام ملامشایخ به ملامهدی و خاخام این گروه به نام ملابنیامین یزدی، به نام ملا امین تغییر نام داد. تعداد زیادی از آنها به فاصله کمی پس از فتنه بابی گری به این فرقه پیوستند و بعدها نیز نقش فعالانهای را در گسترش بهائی گری برعهده گرفتند.
از جمله بهائیان معروف دیگری که به بهائیت پیوست، ملا عبدالخالق یزدی است که ابتدا در یزد امامت داشت. او از علمای دین یهود بود که پس از مسلمان شدن در زمره اصحاب شیخ احمد احسائی جای گرفت و احسائی هفت سال در خانه او اقامت کرد. ملاعبدالخالق سپس به مشهد مهاجرت کرد. در صحن حضرت رضا علیه السلام نماز جماعت و بساط منبر و موعظه برقرار کرد. در توحید خانهٔ حرم رضوی تدریس میکرد و علما و فضلاء در مجلس درسش شرکت میجستند تا حدی که به نوشته مهدی بامداد به یکی از «علمای طراز اول مشهد» تبدیل شد و در سال 1231 شمسی در مشهد از دنیا رفت و در همان شهر مدفون شد.
در سال 1218 شمسی در حدود دو هزار نفر یهودی ساکن مشهد حسن نیکو، مبلغ پیشین بهائی در این باره می نویسد: «طبقه دیگر (بهائیان) یهودی هستند که با چه بغض عناد به اسلام معروفاند... در چنین صورتی اگر کسی عَلَمی بلند کند که باعث تفریق و تشیت جمعیت اسلام شد او سبب تفریق مسلمین گردد، البته دشمن... دلشاد گردیده وی را استقبال می کند... (یهودیان) در دخول در مجامع و محافل بهائیان سه قاره مسلم برای خود تصور داشته: اول آنکه لااقل سیاهی لشکر دشمن می شود که بر ضد اسلام قیام کرده و رایت تشیت و تفریق را بلند نموده است؛ دوم آنکه از مسئله اجتناب و دوری که در مسلمین شیعه نسبت به یهود بود مستخلص می شوند و با آنها معاشرت می کنند، بلکه وصلت می نمایند؛ سوم آنکه اگر غلبه و قدرت با بهائیان گردد عجالت خوری در حزب آنان وارد کرده باشند».
اما آنها در واقع یهودیان مخفی بودند و به قول والتر فیشل، محقق یهودی: «در طول دوران طولانی 110 سالهای (1218 - 1328) که از مسلمان شدن این یهودیان می گذشت، آنها همچنان در خفا یهودی بودند.» چنانچه دایرةالمعارف یهود جدیدالاسلامهای مشهد را در ذیل مدخل «یهودیان مخفی مطرح کرده است، نه در مدخل مرتدین و در جای دیگر تصریح می کند که آنها به عنوان «یهودیانی در لباس اسلام» به حیات خود ادامه دادند.
این افراد وظیفه داشتند تا وظایف سیاسی متعددی را انجام دهند. به عنوان مثال از جمله یهودیان مشهد فردی به نام ملاابراهیم ناتان را می شناسیم که رهبری یک شبکه فعال اطلاعاتی انگلیس را در منطقه بر عهده داشت و در سال 1223 شمسی (سال آغاز دعوی بابیت علی محمد شیرازی) به بمبئی مهاجرت کرد. دایرةالمعارف یهود از ملاابراهیم ناتان به صراحت به عنوان «مامور اطلاعاتی بریتانیا» یاد کرده است.
صرف نظر از یهودیان مخفی، نقش یهودیان علنی در ترویج و گسترش کمی و کیفی بابیگری و بهائی گری نیز چشمگیر است. اسماعیل رائین در کتاب انشعاب در بهائیت می نویسد: «بیشتر بهائیان ایران یهودیان و زردشتیان هستند و مسلمانانی که به این فرقه گرویدهاند در اقلیت می باشند. اکنون سالهاست که کمتر شده مسلمانی به آنها پیوسته باشد.
بهائیان بسیاری را می توان نام برد که از جمله خانوادههای بانفوذ و سرشناس یهودی بودهاند که نه تنها در دوران قاجار بلکه در سالهای بعد در دوران پهلوی در سیاست و اقتصاد ایران نقش داشتهاند. از جمله خاندان حکیم در دوران قاجار و پهلوی از نسل یک یهودی مهاجر به نام حکیم سلیمان بودند که در زمان فتحعلی شاه قاجار به ایران کوچ کرده بودند.
خاندانهای یهودی ـ بهائی شبکهای بانفوذ، ثروتمند و مقتدر را پدید آورده بودند که در قلب آنها خاندانهای آزاده، اتحادیه، اخوان صفا، ارجمند، برجیس، برومند، جاوید، حافظی، حقیقی، حکیم، شایان، صمیمی، عزیزی، عهدیه، فیروزه، لالهزار، لالهزاری، موید، ماهر، مبین، متحده، متحدین، مجذوب، معنوی، ملکوتی، میثاقیان، میثاقیه، نصرت، وحدت، یوسفزاده، یوسفیان و البته افراد بسیار دیگری جای داشتند.
گرایش یهودیان به بهائیت تنها مربوط به ایران نیست، تلاش آنها برای تبدیل این فرقه به یک دین بهائی در سایر کشورها به ویژه در اروپا و ایالات متحده آمریکا، نیز چشمگیر بوده و هست.